داستان های قدیمی: بهترین حکایت های گلستان سعدی ( دزد و مرد با تقوا )
روزی فردی برای دزدی کردن به خانه یک مرد با تقوا رفت
. خیلی جستجو میکنه و همه اتاق ها رو میگرده ولی چیزی پیدا نمیکنه ![]()
مرد با تقوا متوجه موضوع میشه و گلیمی که روی اون خوابیده بود رو خیلی نا محسوس جلوی پای دزد میندازه تا دزد دست خالی از خونش نره ![]()
شنیدم که مردان راه خدای دل دشمنان را نکردند تنگ ترا کی میسر شود این مقام که با دوستانت خلاف است و جنگ
مودت اهل صفا چه در روی و چه در قفا .
نه چنان کز پَسَت عیب گیرند و پیشت بیش میرند .
در برابر چو گوسپند سلیم در قفا همچو گرگ مردم خوار هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد
